دگرپذیری به ویژه در دنیای امروز یکی از موضوعات اساسی و مهمی است که در مورد آن بسیار بحث می‌شود. از آنجه که خداوند متعال جهان هستی را از همان آغاز آفرینش، متنوع و در اقشار و اقوام مختلفی خلق کرده است، انسان پیوسته با اقشار مختلف بشری در تعامل می‌باشد. امروزه نیز که تنوع در نژاد، آیین، مذهب و زبان و... بیشتر به چشم می‌خورد و ارتباطات و تعاملات نیز گسترده‌تر می‌باشد. لذا توجه به این موضوع اهمیت خاصی پیدا کرده است.
قرآن به عنوان تنها برنامه و قانون جامع و کامل برای زندگی بشریت، به این موضوع مهم اشاره کرده و آن را برایمان روشن گردانیده است. 
خداوند در سوره حجرات به آفرینش انسان به صورت گروه و قشرهای متفاوت اشاره کرده است و می‌فرماید:" یَا أَیُّهَا الإِنسَانُ إِنَّا خَلَقنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَ أَنثَی وَ جَعَلنَاکُم شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ" یعنی: ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی( به نام آدم و حوا) آفریده‌ایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید( و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود و در پیکره‌ی جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد). بی‌گمان گرامی‌ترین شما در نزد خدا، متقی‎ترین شما است. مسلماً خداوند آگاه و باخبر است.[ حجرات/13]
خداوند در این آیه اشاره می‌کند که انسان‌ها را از اقوام و نژادهای متفاوتی خلق کرده است که نشانه‌ی این است این تنوع، از سنت‌های الهی می‌باشد که یکی عرب و دیگری عجم باشد. اما آنچه که در این آیه بیشتر مورد توجه است، تعامل و ارتباط با یکدیگر است. چنان نیست که خداوند هر گروه و قومی را که خلق کرده، به آنان بگوید که سرشان به کار خود بوده و به همدیگر کاری نداشته باشند، بلکه می‌فرماید:« لِتَعَارَفُوا» تا همدیگر را بشناسید. بنابراین از آنها می‌خواهد که با همدیگر در ارتباط باشند تا یکدیگر را بیشتر بشناسند. روشن است که تنها هدف خداوند، شناخت نیست. بلکه آنچه اهمیت دارد این است که با وجود تمام اختلافات نژادی، قومی، جنسیت، تفکر، عقیده، مذهب، زبان و...، تلاش نمایند زندگی مسالمت آمیزی با هم داشته باشند.
قرآن به ما می‌آموزد که از قتل و جدال و کشتار دوری گزینیم و ما را به مدارا و سازش و پرهیز از نژادپرستی و همچنین احترام به سایر ادیان و عقاید دیگر توصیه می‌کند. در قرآن هیچ اجباری در دین نیست و نمی‌توان عقاید و باور‌های خویش را به زور بر دیگری تحمیل کرد:" لَا إِکرَاهَ فِی الدِّین": هیچ اجباری در دین نیست.[ بقره/25]
خداوند می‌فرماید: ما راه خیر و شر را به انسان الهام کرده‌ایم. حال هر راهی که بخواهد، به اختیار خویش انتخاب نماید و اجباری بر او نیست. آنگونه که در سوره انسان می‌فرماید:" إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا" یعنی: ما راه را بدو نموده‌ایم، خواه شاکر باشد و خواه کافر[ انسان/3]
خداوند متعال به ما می‌آموزد که هر چند کافر، مشرک، مسیحی یا پیرو هر آیین دیگری باشند، مادام که با مسلمانان به کارزار نپرداخته‌اند و دسیسه‌ای علیه مسلمانان نچیده‌اند و موجب آزار و اذیت مردم نشده اند، مسلمانان حق جنگ و دشمنی با آنان را ندارند، بلکه حتی به ما فرمان می‌دهد که با نرمی و قسط و عدالت با آنان رفتار نماییم و به ما مژده می‌دهد که دادگران را دوست دارد. چه پاداش بزرگی! محبت خداوند از آنِ کسانی است که با دیگران تسامح و تساهل داشته و با عدالت رفتار نمایند.
پیامبر( صل الله علیه و سلم) که نمونه و الگوی دگرپذیری بوده است، از همان ابتدای تشکیل حکومت اسلامی و هجرت به مدینه، پیمانی صلح آمیز با اهالی مدینه اعم از مسلمان و غیر مسلمان می‌بندد. از جمله پیمان مشهوری که با یهودیان اطراف مدینه بسته و صلح و آرامش را از جانب مسلمانان برایشان فراهم می‌کند. یهودیان اطراف مدینه، تا زمانیکه علناً به دسیسه و توطئه چینی علیه مسلمانان دست نزده بودند، از امنیت و آسایش کامل از سوی مسلمانان برخوردار بودند.
برای مسیحیان نیز به همان گونه شرایط یک زندگی آرام را تأمین می‌کند، آنگاه که نمایندگان مسیحیان نجران در سال دهم هجری به خدمت پیامبر( صل الله علیه و سلم) در مدینه آمدند، پیامبر( صل الله علیه و سلم) احترام بسیاری برای آنها گذاشت و نه تنها از آنها هیچ ممانعتی نکرد، بلکه به آنها اجازه داد که آزادانه مراسم آیینی خویش را در مسجد مسلمانان برگزار کنند. هر چند پیامبر(صل الله علیه و سلم) آنها را به اسلام دعوت کرده بود، اما آنها نپذیرفتند. با این حال پیامبر(صل الله علیه و سلم) بر آنان خشم نگرفت و قطع ارتباط نیز نکرد، بلکه شرایط زندگی آرامی را برایشان فراهم کرد و در اوج صلح و آشتی به آنان اجازه برپایی مراسمات آیینیشان را در مسجد مسلمانان داده و از نظر اجتماعی، می‌توانستند آزادانه با مسلمانان رفت و آمد و تعامل داشته باشند. همچنین در طی پیمان نامه ای، آنها تنها متعهد به پرداخت مقداری لباس و تجهیزات جنگی به مسلمانان بوده و از شرکت در جنگ معاف بودند. حتی در شرایط خاص نیز مجبور به پرداخت بیش از مالیات ذکر شده در پیمان نامه نبودند. این در حالی بود که پایه‌های حکومت مدینه، قدرت گرفته بود و پیامبر( صل الله علیه و سلم) می‌توانست خیلی راحت آنها را از میان برداشته و یا حداقل آنها را در تنگنا قرار دهد. اما پیامبر( صل الله علیه و سلم) در نهایت تسامح و تساهل، پیمانی با آنها بست که در امنیت کامل به سر برده و از هرگونه دستبرد و برخوردی از سوی مسلمانان در امان باشند.
حتی با مشرکان و کافران نیز مادام که علیه مسلمانان به توطئه چینی نپرداخته و به جامعه مسلمانان و اصول کلی اسلام زیان نرسانده باشند، تعاملی مسالمت آمیز داشته و به هیچ کس به زور، دین اسلام را تحمیل نمی‌کردند. همچنین رفتار مسلمانان با اسیران جنگی، نمونه دیگری از همزیستی و دگرپذیری اسلام می‌باشد.
قرآن کریم صلح طلبی را به عنوان یک اصل اساسی معرفی کرده و به مسلمانان سفارش می‌کند که به دنبال صلح و آشتی باشند. آنگونه که در سوره انفال می‌فرماید:" وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَهَا وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ" یعنی: اگر آنان به صلح گرایش نشان دادند، تو نیز بدان بگرای و( در پذیرش پیشنهاد صلح تردید و دودلی مکن و شرایط منطقی و عاقلانه و عادلانه را بپذیر) و بر خدای توکل نمای که او شنوای آگاه است.[ انفال/61]
خداوند تا جایی به عقاید و افکار انسان‌ها احترام گذاشته است که نه تنها اجباری در آن قرار نداده است، بلکه خداوند ما را سفاش می‌کند که به عقاید دیگران احترام بگذاریم و مورد اهانت قرار ندهیم. 
" وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعوُنَ مِن دونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدوًا بِغَیرِ عِلمٍ کَذَالِکَ زَیَّـنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُم ثُمَّ إلی رَبِّهِم مَرجِعُهُم فَیُنَبِّـئُهُم بِمَا کَانُوا یَعمَلُونَ" یعنی:( ای مؤمنان) به معبودها و بت هایی که مشرکان به جز خدا می‌پرستند، دشنام ندهید تا آنان( مبادا خشمگین شوند و) تجاوزکارانه وجاهلانه خدای را دشنام دهند. همان گونه( که معبودها و بت‌ها را در نظر اینان آراسته‌ایم) برای هر ملتی و گروهی کردارشان را آراسته‌ایم.( هر کسی کار خود را زیبا می‌بیند.) عاقبت بازگشتگان به سوی خدایشان است و خدا آنان را از آنچه کرده‌اند آگاه می‌سازد.[ انعام/108]
مرز دگرپذیری:
نکته‌ای که قابل توجه است، دگرپذیری به معنای همزیستی مسالمت آمیز با غیر خودی می‌باشد و این هرگز به معنای پذیرفتن فکر و عقیده و فرهنگ آنها نیست، بلکه دگرپذیری بدان معناست که در کنار اختلافات عقیدتی و فکری و... که با همدیگر دارند، اما زندگی مسالمت آمیزی با هم داشته باشند و به اختلافات همدیگر احترام بگذارند. بنابراین نمی‌توان گفت که در معنای دگرپذیری، لازم است که تفکر و عقیده آنان را نیز قبول کرد، چرا که این به معنای دگرپذیری نخواهد بود، بلکه هم نوع شدن است.
از طرف دیگر حتی برای قبول کردن دیگران و تسامح با آنان نیز حدود و مرزی از سوی خداوند متعال برایمان تعیین شده است. به گونه ای که تا زمانیکه زیانی برای جامعه مسلمانان و اصول اسلامی نداشته باشند، خداوند ما را به تعاملی درست و دادگرانه و مهربانانه با آنان دستور می‌هد و محبت خویش را نیز نثار چنین کسانی می‌کند.
خداوند در سوره ممتحنه می‌فرماید:" لَا یَنهَاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ لَم یُقَاتِلُوکُم فِی الدِّینِ وَ لَم یُخرِجُوکُم مِن دِیَارِکُم أَن تَبَرُّوهُم وَ تُقسِطُوا إِلَیهِم إِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطِینَ" یعنی: خداوند شما را باز نمی‌دارد از این که نیکی و بخشش کنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیده‌اند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نرانده اند، بی گمان خداوند نیکوکاران را دوست دارد.[ ممتحنه/8]
اما اگر از سوی آنان خسارتی به مسلمانان وارد شد و به دشمنی با مسلمانان پرداختند، خداوند ایمانداران را به دفاع از حق خویش و عدم دوستی و همکاری با آنان فرا می‌خواند و هشدار می‌دهد که کسانی که سرباز زنند، جزء ظالمان خواهند بود.
" إِنَّمَا یَنهَاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قَاتَلُوکُم فِی الدِّینِ وَ أَخرَجُوکُم مِن دِیارِکُم وَ ظَاهَرُوا عَلَی إِخرَاجِکُم أَن تَوَلَّهُم وَ مَن یَتَوَلَّهُم فَأُلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ" یعنی: خداوند شما را باز می‌دارد از دوستی ورزیدن با کسانی که به خاطر دین با شما جنگیده‌اند و شما را از شهر و دیارتان بیرون رانده‌اند و برای اخراج شما پشتیبانی کرده‌اند و یاری داده‌اند. کسانی که ایشان را به دوستی گیرند، ظالم و ستمگرند.[ ممتحنه/9]
همچنین اگر امری ناپسند و ضد ارزش‌های اخلاقی در اجتماع رخ داد – از سوی هر فرد یا گروهی باشد- لازم است که اقداماتی همچون ارشاد و امر به مروف و نهی از منکر و واکنش در برابر آنان انجام گیرد و جلوی آنها گرفته شود. نمی‌توان از گروهی که مواد مخدر در جامعه پخش می‌کند، به بهانه تسامح تقدیر و تشکر کرد و گفت که این تفکر اوست و من باید به وی احترام بگذارم. بلکه باید با تمام قدرت جلوی آن را گرفت. چرا که تساهل و مدارا در برابر اعمال ناپسند و بی بند و باری و فساد معنایی ندارد.
پیامبر( صل الله علیه و سلم) هم با مؤمنان و هم پیروان سایر ادیان و حتی کافران، بسیار ملایم و با گذشت بود. اما آنگاه که به حریم قوانین اجتماعی و اسلامی تجاوز می‌شد، با سختی و صلابت کامل برخورد می‌کرد.
" مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُم..." یعنی: محمد فرستاده خداست، کسانی که با او هستند، در برابر کافران تند و سر سخت و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند...[ فتح/29]
مسلماً برخورد پیامبر( صل الله علیه و سلم) و مسلمانان با دشمنان متجاوز، به خاطر کینه توزی شخصی نبوده است و تا جایی که توانسته‌اند، عفو و بخشش را بر انتقام ترجیح داده‌اند. در زمان فتح مکه پیامبر( صل الله علیه و سلم) در حالیکه دارای قدرتی بسیار بوده و بهترین فرصت برای انتقام بود، اما تمام کسانی را که به هر عنوان و از هر جهت به ایشان و مسلمانان آزار رسانیده بودند، با آنان جنگیده و عزیزانشان را کشته بودند و از دیارشان اخراج نموده بودند، مورد عفو قرار داده و آنها را بخشیدند. 
پیامبر( صل الله علیه و سلم) با این کار بی نظیرش به ما می‌آموزد که گذشت و مدارا، پایه و اساس دین است و جهاد و مبارزه تنها در شرایط خاص و جهت دفاع از حقوق و قوانین اسلامی و اجتماعی مردم می‌باشد. اما با این حال حدودی برای تساهل در نظر گرفته شده است و در اسلام به همان اندازه که بر تساهل و مدارا سفارش شده، بر جدیت در رعایت قوانین و مقابله با دشمنان نیز تأکید شده است.
اگر به قصد مدارا و تساهل، چشمانمان را در برابر انتشار بی‌بند و باری و مفاسد و آسیب‌هایی که در کمین جوامع ما قرار دارد ببندیم، دیر یا زود آسیب‌های ناشی از آن، دامن خانواده و خودمان را نیز خواهد گرفت.
کلام آخر اینکه آنچه در مفهوم دگرپذیری در اولویت قرار دارد، خیرخواه بودن برای طرف مقابل می‌باشد و خیر خواهی در مرحله اول، راهنمایی و دعوت وی به سوی خوشبختی و سعادت واقعی است. بنابراین ضمن زندگی مسالمت آمیز با غیر همفکران، ابتدا لازم است به گونه‌ای سنجیده و زیبا و به دور از هرگونه توهین، خشونت و یا اجباری، وی را به راه حقیقت دعوت نمود. آنگاه که دعوت را نپذیرفت باید عقاید و افکارش را گرامی داشت و همزمان با اختلافات متقابل، زندگی مسالمت آمیزی با هم داشت.
منبع: اینترنت